. : SEX : .

مثل همیشه خیلی عاشقانه شروع شد . لبهای داغ کامبیز با اون طعم تلخش باعث شده بود که بخوام توی بغلش آب بشم . با یکی از دستاش کونمو و با اون یکی دستش سینه ها مو فشار میداد و در عین حال لب تو لب هم .

از رو مبل بغلم کرد و گذاشت زمین . لبم به سختی از لبش جدا شد . اومدم بلوزشو در آرم ولی نذاشت . یواش یواش همراه با بوسه های آرومش همه لباسامو در آورد . حشری شده بود م ، دلم میخواست لختش کنم ولی بازم نذاشت . فهمیدم یه فکر جدید تو ذهنشه .

تشنه اینکه ببینم امروز چه داستانی اتفاق می افته ، من و رو شکم خوابوند و شروع به بوسیدن کونم کرد ، دستامو باز پشت با یه دستش طوری گرفته بود که نمی تونستم هیچ حرکتی بکنم .

بوسیدناش ادامه داشت . نمیدونم دقیقا چه زمانی بود که یه صدای بلند و بعدش یه سوزش عمیق روی یکی از لمبرها کونم حس کردم . ضربه های بعدی اونقدر سریع  بود که فرصت عکس العمل رو ازم گرفته بود . کون و باسنم درد گرفته بود اما دیوانه وار دلم میخواست ضربه ها ادامه پیدا کنن .

نمیدونم چند دقیقه چند ضربه زد ولی صدای عمیق نفسهاشو می شنیدم ، چند ضربه دیگه ، بعد خودشو انداخت رو مبل ، زیپ شلوار شو کشید پائین و بدون هیچ حرفی موهامو کشید و سرمو برد رو جلو کیر گندشو تا حلقم کرد تو : سرم داد زد : بخورش !

داشتم بالا می آوردم ولی بهم فرصت نفس کشیدن نمیداد ، منم مقاومت نکردم ، وقتی کیرش خوب ورم کرد و در حال انفجار بود کله ام رو نگه داشت . تازه تونستم یه نقس راحت بکشم .

بلند شد ، دستامو گذاشت رو مبل ، فهمیدم که میخواد بکنه تو کونم ، کونمو آوردم بالاتر که راحتر باشه ، کیرش و گذاشت روی مقعدم . تا اومدم بهش بگم ، یواش بکن تو ، معطل نکرد : با تموم زورش کرد تو که نفسم بند اومد . هنوز دردش آروم نشده بودکه ضربه های دستاش رو لمبرهام دوباره شروع شد .منو با نمام زورس می گائید و هر چند وقت یک ضربه جانانه به کونم می زد . اونقدر محکم میگائید که از شدت فشار جلو عقب می شدم و چوچوله ام میخورد به لبه مبل . درد آنچنان لذتی به جانم میریخت و تحریکم میکرد که خودم را دربست در اختیارش گذاشته بودم .

ضریه ها تموم شد در دستاش اومد رو سینه ام . سینه های بزرگم که بزرگتر شده بودن رو تو دستاش گرفت ، اونا رو میچلوند ، نوکشو فشار میداد ، و آب لمبو می کرد . دیگه تحمل نداشتم ، لرزشی تمام بدنم رو در بر گرفته بود که چند ثانیه ای ادامه داشت . کامبیز که متوجه شده بود با دو سه فشار نهایی خودشو به مرحله انزال رسوند . کیرشو کشید بیرون و آبشو پاشید رو کمرم .

خیلی خسته شده بودم . کامبیز خودش پشتمو با حوله پاک کرد ، منو بغل کرد و برد رو تخت . لخت شد . کنارم دراز کشید . منو غرق بوسه کرد . بعد مثل بچه های کوچولو سرشو گذاشت رو سینه هام ، محکم بغلم کرد تا کنار هم خوابمون برد .